سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























یار جکیگوری

با سلام و علیکم

حالتون کیفک؟؟

خوب بریم سراغ جفنگیات خودمون من دیدم اون جفنگیاتی که تو برسا نوشتم درسته که جاش محفوظه ولی داره خاک می خوره و می باست اینجا هم نوشته بشه

 

خوب می ریم که داشته باشیم عسل ها و مثل های ناب داود خطری:

-میگند سری را که درد نمی کنه باید کند انداخت دور

-میگند حسنی به مکتب نمی رفت جارو به دمش میبست

-میگند از بس که حرف زدم موهام زبون در آورد

-گره ای را که میشه با دندون باز کرد چرا با دست؟؟

-یه دیوونه یه سنگ میندازه تو چاه هزار تا عاقل هزار تا

- یارو دستش به گوشت نمی رسیده باباش پشت بلند گو

- یارو را تو ده راه نمی دادند رفت کدخدا شد

- در دیزی بازه تا سرد نشده گربه را صدا کنید

- یه سوزن به خودت بزن بگو آخ

- چاه مکن بهر کسی اگر کندی عمیق بکن

- چراغی که به خونه رواست خاموش کنین برق مصرف نشه

- فلفل نبین چه ریزه به جاش هندونه درشته

- جوینده یاجنابعالیست  (یا بنده)

- یه دست صدا نداره ولی درد داره

خوب فعلا بسس من میباست فکر کنم تا زیاد هم جفنگ ننویسم ، به امید روزی که دستور زبان داودی رواج پیدا کنه


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/19ساعت 7:52 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |

عه عه عه

وبلاگی تو از برج دو تالا آپدیت نگشتی؟؟؟

عه عه عه

من یادم رفت سلام کنم

سلام من به همه دوستان و عزیزان و سرورانی که لطف می کنند و به این وبلاگ سر میزنند و منو شرمنده میکنند ، خوب میریم سراغ یه سری جفنگیات جدید مخصوص سروران خوب، قبلا یه سری شعر و ضرب المثل تو برسا نوشتم که تو عسل ها و مثل های داود خطر میتونین بخونین چون دوست ندارم حوصله ی برو بچ برسا هم سر بره پس یه سری جدید مینویسم که یه وخت ناراحت نشوند

-چند وقته هر چی آدم موفق می بینم یه جورهایی به نظرم منگل میاد بعد یاد  این قضیه ی گلچین روزگار عجب سلیقه ای دارد و افتادم و فهمیدم منگل چین روزگار هم عجب سلیقه ای دارد و هر چی منگله یا به یه جایی رسیده و یا پولدار شده رفته پی کارش( البته این دلیل نمیشه همه ی پولدار ها منگل باشندها؟؟؟ ولی همه منگل ها پولدارند) ، وای به حال من که نه گل شدم و نه منگل

-خوب همیشه دیده بودم افرادی را که میگفتند گرگه تو لباس میش ، خیلی دوست داشتم یه جورهایی منم یه کم از ساده لوحی در بیام و یه جورهایی از دور پیدا نباشه که ساده م ولی در نهایت تونستم بشم یه الاغ تو لباس گاو

-همیشه به این نکته اعتقاد داشته که بعد هر گریه ای خنده هم هست یعنی بعد کشیدن زجر میرسه نوبت خوشبختی ، اما بعد از نظاره تو زندگی مردم دیدم بعد از هر خنده قهقه ای و بعد هر گریه زاری و شیون دیگه هم هست ، یعنی به عبارتی بعد از هر سختی یه بدبختی هم انتظارتو میکشه

-لابد این یه بیت شعرو تو زندگیتون هیچ وقت فراموش نمی کنین که میگه

نابرده رنج گنج میسر نمی شود                     مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

اما من فهمیدم:

نابرده رنج گند سراغت نمی آید                     مزد آن برادر جان گرفت که کار نکرد

-چند وقت پیشا رفتم تو یه روستایی دیدم به به یعنی زکی عجب امکاناتی عجب وضعی ماشالله عجب اشتباهی کردیم شهری شدیما و بعد یاد این شعر کتاب اولمون افتادم که میگفت:

خوشا به حالت ای روستایی

عجب پولایی تو در میاری

ماشینهاییکه تو خواب ندیدم

امروز با چشمام تو روستا دیدم

ماشین بنده پیش ماشینت

مثال یک سوسک توی کابینت

ایکاش منهم بودم دهاتی

میگشتم دنیا به هر جهاتی

خلاصه که من موندم آخرش قراره که من چیکاره بشم بره پی کارش؟؟؟؟

آهان اینم بگم که فکر نکنین من آدمی هستم که موفق نیستم و یه هیچ کدوم از آرزو هام نرسیدم

دقیقا میشه گفت تا چند وقت دیگه به 50% خواسته هام میرسم ، لابد میگین چی؟؟

عرض کنم خدمتتون که بنده همیشه دوست داشتم بازیگر شم و از اونجایی که این کلمه تشکیل شده از بازی و گر ، منم که اگه همینطور پیش بره تا چند وقت دیگه گر  میشم  فقط میمونه بازیش که بشه صد در صد

آخه خلاصه امیدوارم که شما هم به آرزوهاتون برسین

راسی تمومی این جفنگیات مربوط به کتاب جفنگیات داوده که ایشالله یه روزی چاپ میشه ، پس هر گون کپی برداری با ذکر منبع؟؟؟ مجاز و وسیله ی ایاب نیز سر پل ذهاب است

بایفظ ؟؟؟


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/6ساعت 10:59 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |


Design By : Pichak